دفتر تدوین متون درسی حوزه های علمیه در تلاش است تا با برگزاری نشست های علمی پیرامون کتب درسی حوزه، ضمن بهره مند از نظرات عالمانه اساتید مبرز، نقاظ قوت و ضعف کتاب های درسی را یافته و نسبت به رفع نواقص و اصلاح آسیب ها اقدام نماید. به همین منظور سلسه جلساتی با موضوع: "بررسی آموزشی شرح لمعه؛ قوت ها و ضعف ها" و با همکاری مدرسه علمیه امام کاظم علیه اسلام برگزار گردید. در این نشست ها اساتید شاخص و برگزیده دانش فقه به تبیین دیدگاه های خود در این موضوع پرداختند. متن زیر گزارشی ویرایش شده است که تقدیم می شود.
گفتگوی تخصصی مرکز تدوین متون درسی حوزه های علمیه با حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای شکوری از اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم
سوال: جایگاه این کتاب در مسیر فقه آموزی و اجتهاد طلاب چیست؟ اهداف کلی خواندن این کتاب شرح لمعه چیست؟
یک جهت بحث چرایی جایگاه این دو کتاب است. با توجه به فراوانی کتب مخصوصا بعد از دوره شهیدین، چرا توجهها به این دو کتاب معطوف شده است و هنوز در متن درسی حوزهها باقی ماندهاند؟ جهت دیگر اشکالات و هجمهها و تنقیصهایی است که نسبت به این دو کتاب در حوزه و خارج از حوزه مطرح است. مثل اینکه اگر قرار به یادگیری یک دوره فقه است، مطالعه رساله بهتر و سادهتر است چرا باید طلبه با این عبارات سخت که نیازمند تحلیل و بررسی است درگیر شود؟یک قاعده کلی نسبت به متون و تالیفات و نوشتهها داریم. دو رکن اساسی در ارزش سنجی متون وجود دارد:
یکی نویسنده کتاب است. شهید اول و شهید ثانی با توجه به تاریخچهای که صاحبان تراجم از ایشان نوشتهاند و ما ملاحظه کردهایم، دو وزنه علمی هستند که به مبانی فقهی شیعه و اهل سنت تسلط کامل داشتهاند. در کتب آنها مثل ذکری، دروس، الفیه و القواعد و الفوائد و مسالک، این تبحر و تضلع این دو بزرگوار در مسائل فقهی و مبانی و روایات خاصه و عامه، قواعد فقهی خاصه و عامه و هر آنچه در مسیر استنباط برای استفاده از آیات قرآن لازم است، آشکار است.
دیگری دقتی است که در خود متن وجود دارد. اگر ما بخواهیم دقتی که متن لمعه و شرح آن وجود دارد را اشاره کنیم باید به چند جهت بپردازیم.
قبل از بیان دقتهای شهید اول و ثانی در متن لمعه و شرح آن، لازم است به این نکته توجه کنیم که ورود این کتابها به حوزههای علمیه، صرف نظر از مباحث معنوی و تاثیر آنها در فضای حوزههای امامیه، متاثر است از جامعیت فروع و آشنایی با اصطلاحات فقهی و اصولی. یک دوره کامل شامل پنجاه و یک یا دو کتاب فقهی در مجموعه شرح لمعه جمع آوری شده است و طلبهای که این درسها را میخواند برای اینکه در مسیر استنباط احکام قرار بگیرد، در ضمن بیان اصطلاحات در متن این کتاب، با تاریخچه فقه هم آشنا میشود. اجماع، عدم خلاف، شهرت، اشهر، اصل و ... همه دارای معنای خاصی در لمعه و شرح آن هستند.
آیا اصل به معنای اصل عملی است؟ یا اصل لفظی؟ یا کثرت استعمال؟ و ...
اینها به بخش یاددهی هم مربوط میشوند که استادی که قرار است این کتاب را تدریس کند باید در این زمینه تضلع داشته باشد و بتواند این را به طلبه منتقل کند.
اشاره کردند که این کتاب نیمه استدلالی است. ما در عصمت شهید اول و ثانی بحث نمیکنیم بلکه از این بحث میکنیم که این کتاب، چند صد سال به عنوان کتاب آموزشی در حوزههای علمیه مطرح بوده است و ما در استدلال، اموری را لازم داریم. یکی آشنایی با همین اصطلاحات است.
نکته دیگری که در این کتاب وجود دارد، نکتهای است که خود شهید اول در پایان این کتاب اشاره کرده است که آنچه در این کتاب ذکر شده است فقط مهمات فقه است که همان امور مشهور بین اصحاب است. تا صحبت شهرت میشود سر و صدا بلند میشود که شهرت حجت نیست در حالی که صحبت بر سر حجیت شهرت نیست بلکه بر سر این است که شهرت، خصوصا شهرت قدمایی یک جایگاهی دارد که مثل شیخ انصاری که خاتم الفقهاء و المجتهدین است با تمام استدلالات قوی که بیان میکند از شهرت دست برنمیدارد. در بحث معاطات نسبت به کسانی که گفتهاند معاطات مفید اباحه است، گرد و غباری به راه انداخته است و به ضرس قاطع ثابت میکند معاطات مفید ملکیت است اما بعد از همه آنها فرموده است ما هم به اباحه قائل میشویم و بحث ملزمات معاطات را مطرح میکند، نه از این باب که شهرت را حجت میداند که اتفاقا وقتی مجلس شورای اسلامی برای تدوین قوانین تشکیل شد، یکی از امور الزام آور در تدوین قانون اساسی که در آن زمان مطرح شد این بود که قوانین باید بر اساس فتوای مشهور تدوین شود. هر چند به این مساله عمل نشد اما امر اساسی است که رعایت قول مشهور و یادگیری قول مشهور در همه ابواب فقهی از طهارت تا دیات لازم است.
بنابراین اگر چه شهید اول معصوم نیست و لذا شهید ثانی بلا فاصله بعد از عبارت شهید اول گفته است «و هو الغالب» یعنی غالب آنچه شهید اول در لمعه مطرح کرده است فتوای مشهور است. اما اهمیت اینکه طلبه فتوای مشهور را یاد بگیرد. پنجاه و یک کتاب فقهی است، و طلبه کتاب متاجر را در بحث مکاسب ادامه میدهد اما باقی مباحث دیگر چه؟ دنبال رساله عملیه که نیستیم. میخواهیم فتاوای مشهور را یاد بگیریم و به نحو اجمال به ادله آن پی ببریم.
اصطلاحات رجالی که در این کتاب وجود دارد خیلی مهم است. جامع بودن کتاب از جهت فروعات. اگر چه بعد از آن فروعات دیگر اضافه شده است و حتی شاید شرائع برخی از فروعاتش بیش از شرح لمعه باشد ولی نکته مهم این است که، کسی مثل شهید ثانی که تبحر و اطلاعش از آرای فقهاء به حدی است که بزرگان ما در مباحث اصولی روی جهاتی به اجماعات سید مرتضی اعتناء نمیکنند اما به اجماعات شهید ثانی در مسالک اهمیت میدهند و این به خاطر تبحر شهید ثانی است.آن وقت شما نگاه میکنید در جای جای شرح لمعه یک عبارتی تکرار میشود که من آدرس آنها را نوشتهام ولی چون فرصت نمیشود از ذکر آنها خودداری میکنم. من کتاب متاجر را تورق میکردم. شهید اول مثلا در آداب تجارت بیست و چهار عنوان برای آداب تجارت ذکر کرده است. شهید ثانی در پایان ادب هجدهم که مساله دخالت در «سؤم اخیه» است گفته «هذا من خواص هذا الکتاب» از جهت فروعاتی که متذکر میشود. یا در همان کتاب متاجر وقتی که شروط متعاقدین را ذکر میکند در شرط دوم که قدرت بر تسلیم است صفحه ۲۲۴ جلد ۲ از چاپهای کنگره باز این جمله را تکرار میکند.
این مطالبی را که عرض کردم یک گوشه کمی است از امتیازات این کتاب که میخواهد طلبه را با قول مشهور، اصطلاحات فقهی و قواعد فقهی آشنا کند. مساله مهمتر این است که یکی از کارگاههایی که در مراکز تخصصی برگزار میشود کارگاه کاربرد قواعد اصول است. یعنی آنچه در اصول خواندهایم چه کاربردی دارد؟ شهید اول و شهید ثانی چند قرن قبل در ضمن این کتاب چنین کارگاهی را تشکیل دادهاند. اطلاق الامر، اطلاق الصیغة که اقتضای مرة دارد. به یک یک این قواعد اشاره کردهاند و مهمتر اینکه شما با بیانات و قلم قدما در متون فقهی آشنا میشوید. با اصطلاحات اصولی قدما آشنا میشوید. اصول قبلا هم بوده است اما اصطلاح دیگری داشته است.
یکی از مباحث بسیار مهم در ابواب فقهی که شهید اول و ثانی به ما آموزش میدهند روح حاکم بر مباحث فقهی است. معروف است که در بحث عبادات، اصل تاسیسی بودن است و در معاملات اصل ارشادی بودن است و این مطلب در جای جای کتاب شرح لمعه به ما یاد داده شده که در عبادات تعبد حرف اول را میزند و در بحث معاملات قواعد عقلایی نقش پررنگی دارند. و همین طور بحث ثبوت و اثبات در مباحث معاملات خیلی بهم مرتبطند. به عنوان مثال در بحث حدود و قصاص و دیات، یک چیزی را که انسان خیلی ملاحظه میکند این است که اثبات جرم باید با ادله متقن صورت بگیرد و لذا زیاد اشاره میکند که الحدود تدرأ بالشبهات، اما بعد از اثبات و در مقام اجراء این طور نیست یعنی وقتی جرم اثبات شد نسبت به اجراء در جای جای این سه باب مشاهده میکنید که ایشان خیلی قوی به میدان میآید و اینکه جای مسامحه نیست و این مطلب در آیات قرآن هم به چشم میخورد.
یک نکته دیگر هم بحث استظهارات فقهی و روایی است. مرحوم آقای تبریزی در استظهارات فقهی خیلی اصرار داشت که مثلا یک روایت در باب زکات است اما در کتاب صلاة به کار میآید. در شرح لمعه چند بعدی نوشتن خیلی به چشم میخورد. استدلالات روایی هم به همین شکل است
نکته دیگری که باید عرض کنم یک وقتی من به یکی از عزیزانی که شرح لمعه را برای او تدریس میکردم و در منطق خیلی کار کرده بود گفتم شما بیایید استدلالات شهید را بر اساس مسائل منطقی بچینید و ببینید کدام است که صورت قیاس منطقی ندارد. او هم حدود دوازده باب از شرح لمعه را جلو رفت و دید حتی یک مورد هم نیست که این طور نباشد.